زنجیره تأمین بازتابنده در ساخت
گرفتاری که به خوبی از مشاغل تولیدی در انگلستان ایجاد شده است ، نیاز به فزاینده ای برای کاهش قیمت های داخلی داشته است و امروز ، بیش از هر زمان دیگر ، تمرکز روی هزینه زنجیره های عرضه بوده است. ماهیت زنجیره های عرضه و ساخت و ساز آنها غالباً نادیده گرفته می شود و با بررسی استراتژی کل زنجیره تأمین می توان هزینه های داخلی را حذف کرد. با ایجاد یک زنجیره تأمین که منعکس کننده الزامات مشتری های داخلی است ، بسیاری از کسانی که قبلاً ناکارآمدی ناشناخته بودند ، می توانند حذف شوند و عملکرد آنها بهبود یابد.
سه کلاس از محصول وجود دارد که ممکن است برای مشخص کردن استراتژی زنجیره تأمین برای یک شرکت تولیدی معمولی استفاده شود. در مرحله اول محصولات اصلی وجود دارند که به صورت مداوم تولید می شوند و بیشتر مقدار تولید را در هر دوره معین تشکیل می دهند. ثانیا محصولاتی وجود دارد که به طور مرتب برای برآورده کردن نیازهای مشتری یا برآورده کردن تقاضای مکرر ساخته می شوند ، و در نهایت آن دسته از محصولاتی وجود دارند که به صورت نامنظم به نیازهای خاص مشتری تولید می شوند. این 3 دسته بعضاً به عنوان دونده ، تکرار کننده و غریبه شناخته می شوند.
بین طبقه بندی آن انواع محصول و سازمان زنجیره توزیع که برای پشتیبانی از آنها لازم است ، یک ارتباط غیرقابل انکار وجود دارد. هر طبقه بندی یک استراتژی ارائه دهنده و خط مشی موجودی متفاوت را در نظر می گیرد تا بتواند گردش مالی موجودی را به حداکثر برساند. به طور مثال ، سیستم های پر کردن مانند Kanban ممکن است برای قطعات مورد استفاده در گروه دوندگان به دلیل نرخ مصرف بسیار کاربردی باشد اما برای گروه غریبه ها اعمال می شود ممکن است مقادیر بالاتری از سهام را در اجزای زمان طولانی سرب معرفی کند. در نتیجه انتخاب برنامه های مناسب زنجیره تأمین منجر به دو سیستم مختلف خواهد شد ، یکی برای دوندگان و دیگری برای غریبه ها. زنجیره تأمین دوندگان اغلب با تمرکز بر هزینه مؤلفه ، کیفیت و عملکرد تحویل ارائه دهندگان بسیار کارآمد خواهد بود. هرچند زنجیره تأمین غریبه ها باید به درخواست های نامنظم مشتری پاسخ دهند و تمرکز آن بر زمان سرب تأمین کننده و توانایی برآورده کردن این خواسته های پیش بینی دشوار خواهد بود. تکرار کنندگان احتمالاً هر دو سیستم را در خود جای داده اند و به موارد موردی نیاز دارند که در مورد آن استراتژی برای هر عنصر دنبال شود. بنابراین ، تکرار کنندگان به طور معمول خود را به نگه داشتن موجودی تاکتیکی وام می دهند که نیاز به بررسی منظم دارد اما ظرفیت مشخصی را برای تولید فراهم می کند.
طبقه بندی کالا به این روش الزامات تولید را مشخص می کند و در نتیجه نوع پشتیبانی زنجیره تأمین مورد نیاز برای رسیدن به مبالغ خروجی مورد نظر را مشخص می کند. مهمتر از همه ، و اغلب اوقات ، استراتژی های مبتنی بر این تجزیه و تحلیل ساده به احتمال زیاد از نیازهای مشتری پشتیبانی می کنند.
با تعریف گروه های کالا و مد های زنجیره های تأمین لازم برای پشتیبانی از نیازهای مختلف گروه های محصول ، خود زنجیرهای توزیع باید مطابق با این نیازها توسعه یابد. بنابراین برنامه توسعه تأمین کننده بعدی ممکن است متناسب با الزامات مختلف زنجیره تأمین باشد ، بنابراین نیازهای تولید را تشویق می کند و متعاقباً مشتری نهایی را به مناسب ترین روش تشویق می کند.
ابزارها و تکنیک های زیادی برای بهبود عملکرد کلی زنجیره تأمین در دسترس است ، اما تعداد کمی از آنها برای کمک به ایجاد یک برنامه توسعه تأمین کننده تهیه شده است.
یکی از تکنیک هایی که به عنوان موقعیت یابی به عنوان as'supplier ذکر شده است ، درک مشتری از این خطر و اهمیت ارائه دهندگان آن و همچنین مهمتر از همه ، تأمین کنندگان مشتری را در مورد اهمیت و سادگی تجارت درک می کنند. این می تواند با شناسایی اینکه ارائه دهندگان از پیشرفت های زنجیره تأمین حمایت می کنند ، اطلاعات مفیدی را ارائه می دهد. به طور مثال ، تعدادی از شرکت های تولید کننده همچنان حجم نسبتاً کمی از قطعات را از خرده فروشان بزرگ خریداری می کنند که قیمت آن ، تحویل و کیفیت آنها فراتر از کنترل مشتری در نتیجه درک تأمین کننده از مشتری است. بنابراین این ارائه دهندگان از توانایی نامتناسب برای تغییر مضر توانایی تولید مشتریان کوچکتر برخوردار هستند.
در بهبود زنجیره تأمین و تولید استراتژی رشد ، "موقعیت یابی تأمین کننده" ممکن است به کار گرفته شود تا اطمینان حاصل شود که یکپارچگی توزیع با ارائه درک در مورد چگونگی مشاهده بسیاری از تأمین کنندگان مشتری به همراه درجه تعامل مورد نیاز برای حفظ روابط خوب حفظ خواهد شد. بشر این تکنیک یک مزیت اضافی دارد زیرا نقاط ضعف یا عدم تطابق بالقوه را در اتصالات زنجیره تأمین مشخص می کند که پس از تأکید ، قابل حل است.
برنامه طبقه بندی محصول و سپس ایجاد زنجیره تأمین برای مطابقت با الزامات تولید مطمئناً می تواند به شناسایی جهت استراتژیک برای توسعه زنجیره تأمین کمک کند. فعالیت های حاصل فقط باعث ایجاد زنجیره تأمین لاغر نمی شود بلکه کنترل بیشتری از موجودی و درک بهتر از الزامات مشتری های داخلی را نشان می دهد.
بین سه تأثیر اصلی در هر شرکت تولیدی ارتباط قابل ملاحظه ای وجود دارد. شناسایی تقاضای مصرف کننده ، توانایی تولید و جریان مواد برای تحقق این امر نیاز به متحد کردن با پارامترها و رویه های واضح تعریف شده برای ایجاد خروجی مورد نیاز دارد. عدم موفقیت در هر منطقه باعث ایجاد اثر دومینو خواهد شد که منجر به عدم تحویل به موقع در کل و در نهایت مشتری های ناراضی خواهد شد.
سرعت نیاز نیازهای ظرفیت و جریان ماده را تعریف می کند اما نباید به طور غالباً جدا یا نادیده گرفته شود. تغییر در تقاضا یا درخواست های مشتری فقط با داشتن یک دایره متعادل می تواند به طور مؤثر انجام شود.
هر عملکرد در این مدل توسط دیگران تعیین می شود و بنابراین باید در مرزهای دقیق کار کند تا به یک هدف مشترک برسد. بنابراین نکته اصلی کاهش ناکارآمدی در یک زنجیره تأمین در درک و مدیریت این روابط است که نقطه آغاز آن برای دستیابی به یک زنجیره تأمین بازتابنده است.